تاثیر کارما بر کارما
کارما در تاثیر خود بر شخصیت بزرگترین قدرتی است که انسان به اجبار با آن سر و کار دارد. بشر مرکز الثقل است و تمام نیروهای جهان پیرامونش را جذب خودش میکند و در این مرکز همهی آنها را در هم میآمیزد و سپس همه را دوباره در یک جریان بزرگ دفع میکند. این مرکز، انسان واقعی به معنای متعالی و آگاه است و او تمام خیر و شر و خوشبختی و بدبختی جهان را که در پیرامون او جریان دارد به خود جذب میکند و شخصیت و ویژگی خود را با آنها تشکیل میدهد. او به همان انداه که قدرت جذب آنها را دارد به همان میزان نیز میتواند از خود دور سازد.
کارما و اعمال انسانی
تمام اعمالی که ما در جهان میبینیم، تمام حرکاتی که در جامعهی بشری وجود دارد، تمام کارهایی که در پیرامون ما است، صرفا نمایشی از تفکرات و بروز ارادهی بشری است. ماشینها یا ابزار آلات یا شهرها، کشتیها، مردان جنگ همه و همه صرفا بروز ارادهی بشر است و این اراده را شخصیت انسانی تشکیل داده و این شخصیت به موجب کارما بوجود آمده است. بنابراین کارما بروز اراده است. انسانهای با ارادهای که جهان شاهد آنها بوده کارگرانی بزرگ با روح بزرگ و ارادهی بزرگ بودهاند که توانستهاند در جهان دگرگونی به وجود بیاورند. آنها با کار مستمر بر مشکلات فائق آمدهاند.
انسان چیزی را به دست میآورد که برای آن تلاش میکند. این یک قانون ابدی است. شاید اعتقادی بر این نداشته باشیم، اما در دراز مدت به آن باور خواهیم داشت. انسانی در تمام زندگیاش تلاش میکند که ثروتمند شود و ممکن است برای رسیدن به این کار دست به فریبکاریهای زیادی زده باشد اما در نهایت خودش به این نتیجه خواهد رسید که مستحق این ثروت نبوده است و زندگیاش دچار مشکل میگردد. ما چیزی را که برای آن تلاش میکنیم و بدست میآوریم احساس شادی میکنیم. یک احمق شاید همهی کتابهای جهان را بخرد و در کتابخانهی شخصی خود بگذارد، اما در صورتیکه بتواند آنها را بخواند مستحق داشتن آنهاست و این استحقاق را کارما بوجود میآورد. این کارمای ما است که نشان میدهد ما مستحق چه چیزی هستیم و میتوانیم خود را با آن وفق دهیم. ما مسئول اعمال خودمان هستیم و مسئول آنچه هستیم و یا میخواهیم باشیم بسا که ما قدرت بزرگی برای خودسازی داریم. اگر ما اکنون حاصل تلاشهای اعمال گذشتهمان هستیم قطعا آیندهی ما نیز حاصل تلاشهای فعلی ما است، بنابراین باید بدانیم که چطور عمل کنیم. کارما یوگا یعنی انجام کار اما باید دانست اینکه چه کاری پیامدهای رضایتبخشی خواهد داشت. در درون هر انسانی قدرت و معرفتی نهفته است و اعمال متفاوت مستلزم مشقتهای فراوان برای بیدار سازی این دانش و قدرت نهفته در درون است.
انسان به خاطر انگیزههای متفات کار میکند. هیچ کاری بدون انگیزه نیست. برخی میخواهند مشهور شوند و به خاطر شهرت کار میکنند. عدهای میخواهند پول در بیاورند و برای پول کار میکنند. تعداد دیگری میخواهند قدرت کسب کنند و برای قدرت کار میکنند. برخی برای خدا کار میکنند. عدهای دیگر نیکوکار هستند و میخواهند برای بعد از مرگ خود نامی بر جای بگذارند.
ادامه دارد...
عدم فعالیت باید به هر وسیلهای جلوگیری شود. فعالیت همیشه به معنای مقاومت است. ایستادگی در برابر تمام زیان آورهای ذهنی و فیزیکی. و وقتی در ایستادگی موفق شدی آرامش به وجود خواهد آمد. خیلی ساده است که بگویی از هیچ کس متنفر نیستی. ولی ما میدانیم که چنین چیزی عموما در تمرین معنا پیدا میکند.
وقتی چشمان جامعه به دنبال ماست ممکن است عدم مقاومت نشان دهیم. اما تمام مدت در قلبهای ما مورد غضب است. ما خواست مطلق آرامش از عدم مقاومت را احساس میکنیم ما احساس میکنیم مقاومت کردن برای ما بهتر است. اگر شما آرزوی ثروت دارید و میدانید که در همان زمانی که تمام جهان به کسی که به عنوان یه مرد تبهکار به ثروت رسیده است توجه دارد شاید جرات نکنید به درون کشمکش ثروت شیرجه بزنید در عین حال مغز شما روزها و شبها در پی پول میگردد. این نفاق و دورنگی به درد هیچ هدفی نمی خورد. شیرجه زدن درون جهان و سپس بعد از گذشت زمان وقتی از تمام چیزهای درون آن زخمی شده و لذت بردهاید چشمپوشی خواهد شد. و سپس آرامش از راه میرسد. بنابراین آرزوی قدرت و هر چیز دیگر شما برآورده میشود و بعد از اینکه آرزوهایتان را برآورده کردهاید زمان آن خواهد رسید که بدانید آن ها همگی چیزهای خیلی کوچکی هستند. ولی تا زمانی که این آرزوهارا برآورده کنید و تا زمانی که آن فعالیت را ببینید برایتان غیر ممکن است که به حالت آرامش وقار وتسلیم نفس برسید.این معانی از وقار و چشم پوشی برای هزاران سال گفته شدهاند. هر کسی این چیزها را از دوران کودکی شنیده است و هنوز ما خیلی کم در جهان کسی را میبینیم که واقعا به آن مرحله رسیده است.
هر کسی باید ایده خودش را ادامه دهد و برای انجام دادن آن تلاش کند. آن راه مطمئنی از پیشرفت نسبت به ادامه دادن ایده ی افراد دیگر است که هرگز امیدی به انجام دادنش ندارد. برای مثال ما یک بچه را میگیریم و در ابتدا به او وظیفه ی پیاده روی بیست مایلی را میدهیم. این یکی بمیرد یا یک در هزار بیست مایل را برای رسیدن به پایان خسته و نیمه جان بخزد. آن یکی شبیه چیزی است که ما عموما سعی میکنیم با جهان انجام دهیم. تمام مردان و زنان جهان در هر جامعهای یک ذهن و ظرفیت یا قدرت یکسان برای انجام کارها ندارند. آنها باید آرزوهای متفاوتی داشته باشند و ما حق نداریم هیچ آرزویی را به تمسخر بگیریم. هر کسی بهترین کاری را که میتواند برای یافتن آرزوهای خودش انجام دهد.
درخت سیب نباید با استانداردهای بلوط قضاوت شود و بلوط هم نباید با استانداردهای سیب قضاوت شود.
ادامه دارد...
مفهوم و هدف کارما
کلمه کارما از لغت سانسکریت Kri به معنی "انجام دادن" گرفته شده. هر عملی که انجام میشود کارما است. درواقع معنی این کلمه «تاثیر/ نتیجه رفتار» است. در بحث متافیزیک، بعضی اوقات این کلمه به معنی تاثیرات یا بازخوردهایی است که نتیجهی رفتارهای گذشتهی ما است. اما در کارمایوگا ما فقط با معنی خود کلمه کارما کار داریم.
هدف انسان دانستن و آگاهی است. این ایدهآلی است که توسط فلسفه شرق در مقابل ما قرار داده شده. هدف انسان لذت نیست، بلکه دانش است. شادی و لذت پایانپذیر هستند. تصور لذت به عنوان هدف اشتباه است.
دلیل تمام بدبختیهای موجود در دنیا این است که انسانها در تفکرات اشتباه خود، لذت را هدف قرار دادهاند. پس از مدتی انسان درمییابد که این لذت نیست که او به دنبالش میرود، بلکه دانستن است، و اینکه سختی و لذت هر دو معلمان خوبی هستند، و او میتواند از بد و خوب، هر دو به یک اندازه درس و عبرت بگیرد. همینطور که سختی و لذت از مقابل او گذر میکنند، تصاویر متفاوتی برای او به وجود میآورند، و نتیجه این ادراک و تاثیرات ترکیبی چیزی است که به آن "شخصیت" انسان میگویند.
شخصیت هر انسان چیزی نیست به جز مجموعهای از تمایلات، انبوهی از پیچ و خمهای ذهن او، اگر شخصیت را مورد بررسی قرار دهید متوجه خواهید شد که سختی و لذت هر دو به یک اندازه در شکلگیری آن نقش دارند. سختی و شادی جایگاه یکسانی در تشکیل شخصیت دارند، در برخی موارد رنج و سختی نقش موثرتری نسبت به لذت دارد. به جرات میتوان بگویم در مطالعه و بررسی شخصیتهای بزرگ دنیا دیده شده که در اغلب موارد، رنج و درد معلم بهتری بوده است، فقر درس بزرگتری داده، ضربات و سختیها بوده که آتش درونی آنها را برافروخته، نه تعریف و تمجید.
حال این دانش نیز در ذات انسان است. هیچ دانشی از بیرون منتقل نمیشود، همه چیز درونی است. زمانی که میگوییم انسان چیزی را میداند، به زبان روانشناسی مطلق یعنی چیزی که "کشف میکند" یا "پرده از آن برمیدارد"، چیزی که یک انسان یاد میگیرد، درواقع چیزی است که آن را با برداشتن پرده از روح خود کشف میکند، که یک دنیای بیانتهاست.
ادامه دارد...
ما همگي دردنیای آرزوی های کوچک و پیش و پا افتاده خود زندگي ميكنيم. وقتي تلاش براي بيرون آمدن از دنياي كوچكمان مي كنيم با موقعيتهايي كه برايمان ناشناخته است روبرو مي شويم كه با اعتقادات و باورها و با تجربه هاي گذشته هيچگونه همنوايي ندارد. اين تجربه ی کاملأ تازه ونو مي باشد و اين دنیای تازه ما را نامطمئن و نا ايمن مي كند به دليل اينكه ما هيچ كنترلي روي آن شرايط نداريم، به همین خاطر به دنیای عقاید و باورهای خود باز می گردیم و در اين صورت است که كارما يوگا شكست ميخورد.
اگر چه اين راه و طريق، ساده به نظر می رسد، زماني كه تمرين كارما يوگا شروع به تغيير شخصيت انسان مي كند وقتي شخصيت با محدوديت هايش روبرو مي شود پروسه سخت و دشوارآن شروع مي شود. فرد قادر به اجراي كامل هاتا يوگا در مدت زمان بسيار كوتاه مي باشد و حتي فرد مي تواند راجا يوگا و كريا را درمدت زمان خيلي كوتاه فرا بگيرد، اما كارما يوگا در طول زندگي به كمال مي رسد. این تفاوتی در بُعد و جنبه های مختلف شخصيت بشراست . يكباره كارما يوگا در جايي به كمال و يكپارچگي مي رسد كه در آنجا چيزي براي شناختن وجود نداشته باشد. بنابراين بياد داشته باشيد كارما يوگا پروسه ايست كه ميتوان از طریق آن، رهايي را در نوسانات ذهن و تاثیرات منیت گسترش داده، مركزيت خود را پيدا كرد و به تعادل رسيد.
ادامه دارد...
کمک به دیگران از نظر فیزیکی و یا به گونهای که باری از دوششان برداریم کار بزرگی است.
اما این کمک زمانی بزرگتر است که آن بار نیز بزرگتر باشد و مجبور باشیم که در این کمک کردن از جان و دل مایه بگذاریم. اگر خواستهی یک انسان را به مدت یک ساعت برآورد کنیم در قیاس با کمکی که نیاز وی را یک سال و یا برای همیشه برآورد میکند بسیار ناچیز است. معرفت معنوی تنها چیزی است که میتواند انسان را از زوال نجات دهد. سایر علوم نیاز انسان را به صورت دورهای برآورد میکند. اگر ماهیت انسان تغییر یابد آنوقت تمام خواستههایش برای همیشه از بین خواهد رفت. تنها با معرفت معنوی است که آن قوهی خواسته برای همیشه فناناپذیر باقی میماند. بنابراین کمک به انسان از بعد معنوی عالیترین کمکی است که میتوان به او بخشید.
آن کس که دانش معنوی خود را به دیگران میبخشد خیر بزرگی میکند و همینطور ما همیشه فهمیدهایم که نیرومندترین انسانها کسانی هستند که در برآورد نیازهای معنوی به دیگران کمک کردهاند چون این نوع کمک مبنای تمام کارها در زندگی است.
انسان پاک و منزه و روحانی در جنبههای دیگر زندگی هم قوی است. به طوری که با وجود استوار بودن معنویات وی نیاز به برآورد بسیاری از نیازهای فیزیکی نیست. بعد از کمک فیزیکی از نوع معنوی کمک فکری یک موهبتی از معرفت است. چون زندگی واقعی بشر از معرفت تشکیل شده است و جهل برابر است با مرگ و معرفت مساوی است با زندگی. اگر زندگی انسان در جهل و نادانی سپری شود زندگی او هیچگونه ارزشی ندارد.
ادامه دارد...